ما و طالب ها : اختلاف در ارزش ها
فاضله امیرـ محسن زاده
درادامه جفا و ستم برزنان افغان چند ماه پیش تر درهرات سه زن را
به حکم ملای محل با درنده خویی درحالی تیر باران کردند که « مردم »
شاهد این نمایش نفرت انگیز بوده و حتا پس از مراسم کشتار از سر «
خوشی» و « رضایت » به رقص و پایکوبی پرداختند.
ازهرات و آنهم ازدانشگاه آن شهر شنیدم که :« رعایت حجاب در
دانشگاه هرات الزامی شد !» و مسوولان این دانشگاه اعلام کردند که :
« از این پس حضور دختران در دانشگاه باید همراه با حجاب باشد » و
در« غیر آن دانشجو اخراج خواهد شد.»
دانشجویان دانشگاه کابل می گویند که
:
«
ازشهروند كابل اگر سوال شود مكان امن برای ارتباط های نامشروع
كجاست ؟ دقیقا دانشگاه كابل را نشان خواهد داد... اگر وضعیت
دخترهای كه در این دانشگاه درس می خوانند به سیستم غربی نمی بود و
معیار های اسلامی را رعایت می كردند، هیچگاه دانشگاه کابل به عنوان
بهترین موقعیت در خدمت عاشق بازان و فساد پیشه گان قرار نمی گرفت.»
و یا
:
«
وضعیت پوشش دختران و حتا پسران محصل در تضاد با ارزش های اسلامی و
دینی است .» و اداره دانشگاه كابل ،مقامات بالایی حكومت افغانستان
عامل ترویج بی حجابی و گسترش فرهنگ غربی درافغانستان می باشند.
درهمین مورد دختر دانشجو از پوهنتون کابل می گوید که :« ...برخی
از دخترها بدون رعایت حجاب اسلامی وارد پوهنتون می شوند كه ازیک
طرف دست به عمل غیراسلامی زده ؛ و از طرف دیگر بسیاری از جوانان با
خدا را با اندام برآمده خود به بی راهه می كشاند.» (۱)
این است وضع مراکز آموزش و پرورش کشور، آنجایی که باید انسان های
آزاداندیش ، تجدد طلب و ترقی خواه پرورش ؛ و درآینده منحیث
کارشناسان چرخ های حیات اجتماعی واقتصادی کشور را بگردانند ؛ آنهم
در کابل و هرات
!
وقتی این گفتآوردها و یافته های دردناک درهرات ، زادگاه مردان و
زنان ترقی پسند و آزاد اندیش کشورکه روزگاری زن ادب دوست، هنرپرور،
باوقار، خردمند، و باسیاست بنام مهدعلیا یا ملکه گوهرشاد بیگم
برسکان قدرت و فرمانروایی آن تکیه داشته و از دجله تا مرز چین
وبربخش بزرگ آسیای میانه حکم دانش و پیشرفت می داد ؛ و از اعمار
مراکز آموزش و پرورش و کار تجدد و آبادانی هیچگاهی دست نکشید را
شنیدم ؛ سخت دلگیر شده و دیدم که درهرات طالبان نه ، بلکه حکومت
تحت حمایت امریکا و به ظاهراً هوادارآزادی ، برابری و مدرنیزم
فرمان می راند و حاکمیت را دردست دارد.
و وقتی این دیدگاه شرم آورو برده منشانه شماری از دانشجویان
درپوهنتون کابل را خواندم ، پیشینه مبارزات آزاد اندیشی،
آزدایخواهی و تجدد طلبی دانشجویان مرد و زن این دانشگاه دربرابرم
پیدا شد که با شهامت و دلیری برای بدست آوردن آزادی، حق رای ،
دموکراسی و برابری مبارزه و تلاش نموده ؛ و درگسترش فرهنگ
آزاداندیشی و پیشرفت کوشیدند.
برای من جست وجو درباره ریشه ، عملکرد و اثرات این طرزدید ناهنجار
درافغانستان درخوراهمیت می باشد . بدون دانستن ریشه ها ومیکانیزم
این دستگاه فکری نمی توان این « طرزدید طالبانی » درمناطقی که
هنوز زیرسلطه و فرمان طالبان نیست، را توضیح نمود.
ازنظرمن که با تدریس تاریخ و جامعه شناسی و آموزش بانوان سروکار
داشتم ؛ آبشخوارفکری این دیدگاه که : « دانشگاه کابل به عنوان
بهترین موقعیت در خدمت عاشق بازان و فساد پیشه گان ... » قراردارد
،
سپس طالبان پرورده گان مدارس دیوبندی پاکستان ، و پیرواندیشه های
مودودی و تهانوی و ...ادامه دهنده این طرزدید و وارث آن شدند. با
آمدن امریکا و ناتو به افغانستان درسال ۲۰۰۱
آنهایی که ازسوی امریکا و به گفته دیوبندی ها « جاهلیت نوین » به
سکان قدرت و فرمانروایی نشانده شدند ، بر طرزتفکر و برخورد طالب ها
نفرین ؛ و این طرزدید را بنام « فرهنگ طالبانی » به مسخره گرفتند.
اگر به دقت توجه نماییم درونمایه همین سه دیدگاه ( سقاویی ، جهادی
و طالبی ) در برابر زنان را
:
ـ ممانعت و سنگ اندازی در برابر فراگیری علم و رفتن زن ها به مکتب
و دانشگاه،
ـ نفی نظام آموزشی مدرن « اسکول
»
،
ـ تنپوشی اجباری ،
ـ عدم اجازه به حضور زنان در اجتماع بدون محرم شرعی ،
ـ بی حقی واقدامات ضد انسانی از نوع سنگسار ، دست و بینی وگوش بری
و فروش زنان در بازار ها ،
ـ واداشتن زن به تسلیمی برده وار و خدمت به مردان ، فرزندآوری و
تن دادن به خواهشات مردسالارانه و ... تشکیل میدهد
.
به هیچ کس پوشیده نیست که درکنار نمونه های یاد شده درآغاز، همین
طرزدید همه روزه از طریق وسایل ارتباط جمعی ، ملا ها ومبلغین
تنخواه خور دولت ، آموزش در مدرسه های دیوبندی ـ طالبی درسراسر
افغانستان ، تبلیغات علنی و غیرعلنی ملا و اخوندها در منبرها و
مساجد ، مکتب ها و موسسات تحصیلات عالی وابسته به تنظیم های جهادی
و فتواهای انترنتی به پیمانه وسیع پخش و اشاعه می گردد.
آیا تصادفیست که سقاویی ها ، جهادی ها و طالب ها با وجود فاصله
زمانی نزدیک به
۹
دهه عین چیزها را می خواهند و هر سه دارای عین طرزدید و شیوه
برخورد در برابر زنان هستند؟
درسال های فعالیت و فرمانراوایی بچه سقاو درافغانستان جنبش تجدد
طلبی و ترقی خواهی مشروطیت وظایفی را در برابر خود قرار داد که با
منافع ارتجاع و استعماربه خصوص استعمار انگریز ( انگلیس ) سازگاری
نداشت. آنها با اندوخته های استعماری به دین روکرده و از این طریق
جنون زن ستیزی و زن آزاری را به یاری موسسات ، مدرسه ها و روحانیون
دست پروده و خدمتگزار خود اشاعه و سازمان دادند. چنانکه تاریخ
کشورگواهست ؛ و تاریخ دان بی مانند عصر جدید علامه غلام محمد غبار
با ذکر اسناد و حقایق بی شمار تاریخی نشان داد که نیروهای رتجاعی
دینی دست بدست با استعمارگران انگریزی که منافع و جایگاه شانرا
درافغانستان از دست داده بودند مطابق برنامه های استعمار کهنه کار
انگلیس به ارتجاع مذهبی روآورده؛ و درسرنگونی حکومت امانی و
استقرار ارتجاع از هیچ اقدامی دریغ نورزیده ؛ زمینه سازسقوط حاکمیت
ترقی خواه؛ و برگشتاندن اقدامات تجدد خواهانه بخاطرایجاد یک زنده
گی مدرن و پیشرفته درافغانستان گردیدند.
دولت تجدید طلب امانی که با توطیه ها و دسایس بی مانند انگریز توسط
ملاهای دیوبندی و ارتجاع وابسته به انگلیس روبرو بود، مبارزه با «
ملاهای دیوبندی » را شروع و با تبعید آنها به مناطق تحت فرمان
انگلیس خواست برنامه های اصلاحی اش را از پیش ببرد.
چنانکه روانشاد غبار دراثر بی مانند خود ، صفحه
۷۹۴
نوشت ؛ با سقوط دولت امانی به یاری انگلیسها ، ملا میرغلام به
نماینده گی از دیوبندی ها در اعتراض با برنامه های شاه امان الله
نوشت
:
«
شاه فراری چرا به ملا ، خان وملک بی اعتنایی کرد ؟
چرا ملاهای تحصیل کرده مکتب دیوبند هندوستان را به تبعید محکوم
کرد؟
چرا معارف زنانه را در افغانستان اساس گذاشت ؟....
»
دراین جا تکیه بر« ملاهای تحصیل کرده مکتب دیوبند هندوستان » است.
درنگ بر پیشینه این مدرسه ، دیدگاه رهبران و زدوبندهای پیدا و
پنهان شان با انگریز وسعودی ها نشان می دهد که شاه ولی الله دهلوی
رهبر فکری دیوبند ـ هند یکجا با عبدالوهاب بنیادگذار وهابیت ـ
سعودی در مدینه ازعین آبشخورفکری تغدیه شد. مکتب و اندیشه سلفی «
دیوبند » و یا « دیوبندیزم » ازسال های پیدایش و تاسیس کشور
پاکستان در سیاست و زنده گی اجتماع این کشور نقش تعین کننده داشته
و ابوالاعلا مودودی با تاسیس حزب «جماعت اسلامی» با حکومت های
مارشالایی نظامیان پاکستان همکار و همراه بود. و چنان که اسلام
پژوهان برجسته می گویند که اندیشه سیاسی مودودی از ابن تیمیه
ومحمدابن عبدالوهاب؛ واندیشههای سلفی به شدت تاثیر پذیرفته است.
در این جا هدف مطالعه درباره پیوند « دیوبندیزم » و « وهابیزم »
منحیث دو جریان همراه و همگون اسلام سیاسی در دو حوزه جداگانه نیست.
نباید نادیده گرفت که ایده جهاد و رشد اخوانیزم درافغانستان در دهه
چهل خورشیدی با وام گرفتن از اخوانالمسلمین مصر و « دیوبندیزم »
پاکستان درافغانستان رشد پیدا نموده؛ و طی سال های بعدی به خصوص پس
از به قدرت رسانیدن مجاهدین در سال
۱۹۹۲
نقش مخربی را در حیات سیاسی و اجتماعی افغانستان بازی نموده و می
نماید. درهمین سال ها نظام واندیشه دیوبندی به نظام و اندیشه و
برنامه سیاسی بنیادگرایان دینی در افغانستان تبدیل شده ؛ و با اتکا
به شبکه های ایجاد شده این ها تا امروز به صورت روزافزون برسرنوشت
مردم حاکم ؛ و ازجمله بر زنان کشور بدبختی ها و زیان های بی مانند
را تحمیل نموده اند.
بدون شک و گمان مدارس دینی درافغانستان ، امروز به بستری خطرناکی
برای کشور و به میدان بزرگی برای جذب نیروهای افراطی و بنیاد گرا
تبدیل شده است.
امروز وابسته گان مسلح افراطی سلفی ازکشورهای آسیای میانه نیز به
پیمانه بزرگی دراین مدارس مصروف شست و شوی مغزی و آموزش اندیشه های
سلفیزم و دیوبندیزم هستند. چنانکه وزارت معارف کشوربا خوشباوری و
احتیاط می گوید ؛ درحال حاضر حدود
۲۵۰
هزار دانش آموز افغان که
۱۵
هزار نفر آنها دختر هستند، در
۱۱۰۰
مدرسه دینی تحصیل می کنند.
موجودیت هزاران مدرسه دیوبندی درساحه حاکمیت دولت و مجاهدین ،
مکاتب بی شمار « طالب آفرین » درمناطق زیرکنترول طالب ، داعش و
القاعده ، دانشگاه های دولتی و خصوصی «دیوبند پرور» ومبلغ اندیشه
های « حزبالتحریر »، از جمله « پوهنتون پروان » در۶۰
کیلومتری ارگ ،
«
اشرف المدارس » قندوز با هزاران دانش آموز دختر یا چنانکه مردم
می گویند « خیمه پوش » وشعباتی در۹
ولایت از جمله در تخار و بغلان، « مدرسه خاتم النبیین » و «
مدرسه ام المومنین » آصف محسنی با ظرفیت پذیرش۱۵۰۰
نفر طلبه و.... بابرخورداری از آزادی کامل همه روزه جوانان کشور را
با اندیشه های « فرهنگ طالبانی » و « ولایت فیقه » تربیت و پرورش
می نمایند.
بالطبع بخشی از این مدارس با مکاتب حقانیه، نظامیه، بنوریه و
سایرمکاتب دینی و « مدارس مذهبی » که در پاکستان با دست بازمصروف
ترزیق اپیدمی انزجار از زنان و زن ستیزی ، فعالیت های تروریستی و
گمراه کننده اند وابسته می باشند؛ و چنانکه که مقامات رسمی
افغانستان با ناتوانی اعتراف می نمایند : « مدارس دینی و مکاتب
مذهبی پاکستان تنها تامین کننده مالی مدارس مذهبی در افغانستان
نیستند، بلکه تامین استاد و معلم و جذب دانش آموز برای آنها را نیز
برعهده دارند». همین ها با پیروی از دیدگاه های دیوبندیزم و اندیشه
های مودودی خواستار برقراری « حکومت اسلامی» ، تعدد زوجات ، منع
موسیقی ، تصویر و آزادی های اجتماعی و مدنی برای زنان بوده؛ و
کسانی که در این کلیشه های ارتجاعی نمی گنجند را بنام « جاهلیت
نوین » تکفیر می نمایند
.***
نادیده نباید گرفت تا وقتی این مراکز تولید و پخش اندیشه «
دیوبندیزم » و « ولایت فقیه » در کشور وجود دارد ستم و بهره کشی زن
افغان پایان پذیر نبوده ؛ و اثرات این طرز دید ازجمله « خشونت بر
زنان » ، « لت و کوب » ، « سنگسار » ، « دست و بنی بریدن »، «
محاکمه های صحرایی » ، « زنده به گور کردن » « زن فروشی » ، « زن
آزاری » ، « تجاوز جنسی » ، « بهره کشی جنسیتی » و ده ها عارضه
دیگر که دلیل آن فقط و فقط دلیل حاکمیت ستم پیشه و خدمتگزار
باورهای سلفی ـ دیوبندی اسلام سیاسی می باشد. امروز درافغانستان
حدود
۱۷۰هزار
مسجد و مدرسه دینی درخدمت به اندیشه های سلفی ـ دیوبندی و ولایت
فقیه قرار دارد که از طریق آن به صورت رسمی و بی دردسر این طرزدید
اشاعه ، مصرف و بازتولید می شود. درونمایه این طرزدید بی عدالتی
اجتماعی و اقتصادی ، قراردادن انسان ها در برابرهم و نفاق قومی ،
زبانی وملی ، جانبداری از نظام بهره کش و غارت پیشه ، خدمتگذاری
به ارتجاع و جهانخواری ... و زهرپاشی در برابر زن افغان می باشند.
جنرال اسد درانی، رییس پیشین اداره « آی اس آی
ISI »
پاکستان که با رمز و راز سیاست و رهبران افغانستان آشنایی عمیق
دارد؛ در چهارمین نشست گفت وگوهای امنیتی در ولایت هرات از «
مدرسه ها » به عنوان مراکز آموزش هراسافگنی یاد؛ و گفت :« یک بر
سه حصه مردم افغانستان دارای تفکر طالبانی هستند....و
۷۰
درصد فعالیت های هراس افگنی از سوی اشخاصی صورت می گیرد که در
مدرسه ها بودند
.»
این سخنان روشن و بی پرده مردیست که با هزار و یک رشته با « مدارس
دیوبندی » پیرو اندیشه سلفی درآنسوی مرز در پیوند بوده ومنحیث خدمت
گذار نظام مارشالایی پاکستان همکاری و زد و بندهای آشکار تاریخی با
این « مدارس » داشته و دارند.
چنین است وضع موجود و دلیل های پیروزی اندیشه بنیاد گرایی ویا «
فرهنگ طالبانی » در افغانستان و منطقه . چون این طرزدید و حاکمیت
ارتجاعی همپیوند با این دیدگاه ، با خواست و منافع زن افغان و
آینده کشور سازگاری ندارد بناً پرسشی مطرح است که در برابر این
نظام و دستگاه ارتجاعی و زن ستیز چه باید کرد ؟
پیش ازمن زنان و مردان آگاه کشور دراین باره بارها قلم فرسایی؛
دیدگاه ها و نگرانی های شانرا بیان نموده اند. می خواهم با اختصار
یادآورشوم که ما و طالب ها باهم اختلاف شدید و ناسازگار درارزش ها
داریم . ارزش های دموکراسی ، انسان دوستی ، آزادی و برابری همان
چیزهایست که درتفکر طالبی به عنوان « جاهلیت نوین » رد می گردد. پس
تا دیرنشده دربرابر فرهنگ دیوبندی طالبان به پا خیزیم . باید به
افشای این طرزدید ارتجاعی ، عنعنه قبلیه وی و قرون وسطایی شان
پرداخته ؛ و با تلاش منظم وسازمان یافته سد رشد و سربازگیری بیشتر
آن شویم. بدون یک برنامه منظم ، تلاش سازمان یافته و ازخود گذری
این طرزتفکر سال های فراوانی مردان و زنان وطن را به بیراهه
کشانیده ، مانع اعتلا و سرفرازی انسان وطن می گردند . ما همه روزه
به چشم سرمی بینیم که این گروه ها درپناه یاری و حمایت حاکمیت
فساد پیشه موجود هر روز جان تازه می گیرد، و از «مدرسه ها » و
«حقانیه ها» حال بر دانشگاه ها و نسل جوان کشورحاکم شده اند.
پاورقی ها
:
۱
ـ تکیه از نگارنده
* فتواکده
**
به مقاله اینجانب با عنوان :« آیا این ها چیزهایی بیشتر از ما می
دانند؟ » در صفحه سوم ، شماره پنجم ، سال اول ، نوروز
۱۳۸۰
خورشیدی مجله وزین « اندیشه » چاپ اتریش مراجعه فرمایید.
*** مودوی
می گوید : « عصری شدن یا مدرنیزم بدون انتشار ایدلوژی های بیگانه
میسرنیست و بنابراین مسلمانان باید میان مدرنیزم و اسلام یکی را
انتخاب نمایند.»
|