green parel

 
 

 

هشتم مارچ را گرامی میداریم

 داکترمحمدهاشم دانش


موضوع زن را جدا از مسائل جبر وستم طبقاتی دانستن فکر کنم مسیر خطا را می پیمایم. زن مظلوم ترین موجود تمام جهان است.حقوق زن چه در پیشرفته ترین دنیا مانند آمریکا وچه درممالک عقب نگهداری شده  مانند  افغانستان بمثابه یک مسله مهم وقابل غوروبحث بوده و میباشد.
  
موضوع مهم وقابل بحث این است که بعضی مفاهیم را نظام ظالم سرمایه داری بمثابه وسیله رسیدن به هدف استفاده می‌کند درحالی‌که خودشان کوچکترین اعتقاد بدان ندارد،مانند حقوق زن ،حقوق بشر ،آزادی بیان ،آزادی مطبوعات ،حقوق اقلیت ها و... درحالیکه خودشان ناقضین اصلی همچو قضایا میباشند. بطور مثال آمریکایی‌ها مدافعین سرسخت حقوق زن خود را قلمداد می‌کنند  درحالی‌که در تاریخ خود یک ریس جمهور زن ندارند وبه زن همان دیدگاه عقب مانده قرون وسطایی دارد .آیا ممکن نیست در تمام امریکا با این عظمیت  ،اراضی ونفوس خود یک زن  باشد که به اندازه بایدن لیاقت داشته باشد،ویا به اندازه بایدن که مجسمه بیش نیست وحتی کنترول براندام های فزیکی خود ندارد مانند رباط کوک شده راه می‌رود پیدا کند. به یقین که میلیون ها زن مبارز ،آگاه وکار فهم وجود دارند ولی دیدگاه آمریکایی‌ها وغربیها به زن همان دیدگاه ابزاری است.
    
در شرایط فعلی زن ها درجهان که اضافه تر از نصف نفوس جهان را تشکیل می‌دهند،بیشتر نقش سمبولیک داشته وفقط وسیله رسیدن به هدف بوده است.  ولی دیدگاه علمی به حقوق زن همان است که زنها مانند مردها می‌توانند در تمام شئون زندگی نقش اساسی وتعیین کننده داشته باشند وهیچ فرقی نه از نظر جسمی ونه از نظر فکری بین مرد و زن وجود دارد. این گفته را علوم مثبته به اثبات رسانده است.
  
زن در شرایط فعلی افغانستان بخصوص در رژیم امارت طالبان از حقوق اولیه انسانی خود محروم بوده وهمیشه بازن بمثابه موجود ضعیف وفقط محصور در چارچوب خانه برخورد صورت گرفته است . ولی برعکس یگانه نیرو وجنبش که حکومت طالبا را در سطح دنیا بخاطر عدم  مشروعیت بین المللی مواجه ساخته است ،هم همین زن های مبارز است،این زنها ودختران جوان به جهان ثابت ساختند که هر جامعه وحکومت بدون نقش فعال زن ناقص بی اساس وبی بنیاد خواهد بود، وهمچنان ثابت ساختند که زنان افغانستان همچو شیران خفته اند که اگربیدار شوند  به حرکت در بیایند مستبد ترین ژریم ها را می‌تواند به چالش های بزرگی مواجه سازند.
  
زنها نصف پیکره جامعه افعانستان را تشکیل می‌دهد که بدون شک بخاطر به حرکت در آوردن چرخه پیشرفت وترقی جامعه  افغانستان بدون نقش زن ها ناممکن بوده است. عدم توجه به نقش وتوان فکری زن درجامعه در حقیقت بدان میماند که بنیاد حکومت بی اساس وبی بنیاد خواهد بود. این نکته است که فهماندن آن به رژیم فعلی طالبا به یکی از چالش های بزرگی تبدیل شده است. محروم کردن خانم ها از علم وکار درحقیقت طالب ها تیشه به ریشه خود می‌زنند. وعواقب این تصمیم غیر عاقلانه وغیر انسانی شان درآینده نزدیک به موضوع سرنوشت آینده شان تبدیل خواهند شد.
   
طالبها بسته کردن مکاتب وپوهنتون های دختران بمثابه وسیله مبارزه با امریکا وغربیها یک حرکت نامشروع وغیر انسانی قلمداد شده که درحقیقت  شعور و غرور مردم افغانستان رابه بازی گرفته است . این موضوع آنقدر زشت وغیر انسانی قلمداد شد که به سران حکومت پاکستان موقع مساعد شد تا با گرفتن انتقام تاریخی از افغانها در نشست های بین المللی به چنان وقاحت وبی شرمی بگوید،افغانها کلتور وفرهنگ شان زن ستیزانه بوده آنها غافل ازآن که صدای یک زن افغان بنام ملالی میوند  پوزه بادار بزرگ شان مانند انگلیس را به خاک وخون مالید،این همان انگلیس که از بدو تاسیس پاکستان تا امروز پاکستان را مزدور حلقه بگوش خود دانسته وتمام قوانین انگلیسی در پاکستان مرع ولااجرا  است.
   
بنا یک باری دیگر بمثابه یک افغان که در چهل وپنج سال تمام مصیبت ها وجنگ های خانمان سوز را به چشم سر دیدم ودر آن محیط جنگ وخون کلان شدم تکرار میکنم که درتاریخ جهان وبخصوص افغانستان هیچ کس بزور نیزه وشمشیر سر مردم حکومت نتوانسته بکند. این را تاریخ گواه عینی است. طالبها با خواندن تاریخ افغانستان درک کنند که بدون پشتبانی مردم که اضافه تر از پنجاه درصد آن زن ها است تداوم قدرت شان ناممکن است، فقط یگانه راه رسیدن به موفقیت مراجعه به مردم وحکومت کردن به قلب های مردم نه شانه های شان است.
  
اگر ازین تاریخ درس نگرفته باشند بمثابه نالایق ترین شاگردان تاریخ به زباله دان تاریخ سپرده خواهند شد .

*******

پارامترهای سیاسی وامنیتی

 داکترمحمدهاشم دانش


 
این موضوع بسیار مهم وبا ارزش درعلوم سیاسی وامنیتی است. بدون در نظر داشت این موضوع اکثر صاحب نظران به خطاهای جبران ناپذیر دچارشده و می‌شوند.
گرچه درک این موضوع وتلفیق آن با شرایط فعلی فهم وذکاوت بالا کار دارد. تا بتوان اوضاع رابه تمام مغلق بودن شان درک کرد.
  
دربحث قبلی گفتم سیاست فعلی جهان بازی شطرنج نیست که با حریف روبرو نشسته چال بروی. امروز سیاست به بازی بیلیارد شباهت بیشتر دارد که ظاهر امر نشان یک جای گرفته شده است وهدف اصلی خیلی ها دور ودر گوشه دیگری است. که فهم این موضوع دقت ،فهم ودرایت
میخواهد.
   
نکته بالا را درک کرده اما آیا اهداف تعیین شده تا کدام حد وحدود به نفع فاعل کار است. واین موضوع تا کدام سرحد پیش می‌رود. درین حالت است که باید به پارامترهای سیاسی وامنیتی توجه جدی شود.بدون در نظر داشت این موضوع تحلیل به خطابوده ومارا به بی راهه می‌کشاند.. بطور مثال؛
 
هندوستان بخاطر تضعیف پاکستان از  TTP  حمایت مالی ورهبردی میکند واین حمایت تاسرحد سقوط پاکستان پیش نمی‌رود.بلکه فقط تا به زانو در آوردن وتضعیف کردن پاکستان پیش می‌رود. به قدرت رسیدن TTP یک گروه تند رو اسلامی هرگز به نفع هندوستان با داشتن کشمیر ومسلمان های ساکن در هند نیست. چون هر زمانیکه TTP به سرحد رسیدن قدرت وسقوط پاکستان برسد بطور قطع کمک های هندوستان قطع می‌گردد. درین صورت باز پاکستان ضعیف  وپارچه ،پارچه نسبت به مقتدر شدن TTP  به نفع هندوستان است.
  
ویا چرا بخاطر تسلیحات هستوی ایران در شورای امنیت  روس وچین درعین موضع امریکا قرار می‌گیرد.ودر سایر مسائل امنیتی ،سیاسی واقتصادی روسها وچینایی ها دوطرف مخالف امریکا قرار دارد . چون هر آن لحظه امریکا بخواهد رژیم ایران سقوط می‌کند. پس به هیچ عنوان روسها حکومت مزدور امریکا که بعد از سقوط رژیم آخوندی ایران به قدرت برسدمسلح به تسلیحات هستوی در پهلوی گوش خود نمیخواهد. این مغلق ها بعضا سیاسیون را به خطا برده زود زوق زده می‌شوند.وبه قضاوت می پردازد . حتی چین با تمام دوستی که با کروریایی شمالی دارد از تسلیحات هستوی اش همیشه احساس خطر میکند نه از جانب کرویایی شمالی بلکه تصور می‌کند که حکومت کوریای شمالی احتمال اینکه توسط امریکا ومتحدین اش سقوط کند بسیار زیاد است دران صورت حکومت دست نشانده امریکا درپیش گوش خود یعنی کوریایی شمالی نمی خواهد.
     
حکومت طالبا با داشتن روابط تنگاتنگ با روسها وچینایی ها هرگز بدون ساخت حکومت همه شمول از طرف روسها وچینایی ها  رسمیت شناخته نخواهد شد. چون همچو مدل حکومت به زودترین فرصت الگوی می‌شود به کشورهای آسیایی میانه ومنجر به سقوط ان رژیم ها می‌شوند. چون می‌دانیم که حکومت های ازبکستان ،تاجکستان وترکمنستان انتخابات بنام دارد ودرذات خود نوع شاهی میراثی به پیش می‌رود که اکثریت مردم شان مخالف حکومت شان هستند. ولی چون سرکوب واستبداد به اوج اش در ان جا رسیده کسی صدا بلند کرده نمی تواند. به احزاب اسلامی تند رو اجازه فعالیت داده نمی شوند. درصورت شناخته شدن رژیم طالبا توسط روسها این مدل به کشورهای آسیایی میانه کاپی برداری می شود که هرگز به نفع روسها نیست .
   
درنتیجه درک میکنیم که با رشد تکنالوژی واستخبارات تحلیل سیاسی حالات، خیلی مغلق وپیچیده شده که هرگز با دیدن وشنیدن  مطبوعات ویا سوشیال مدیا سیاسیون را به کج را می‌برد.
  
بر سیاسیون جهان سوم بخاطر خلاص شدن از استثمار واستعمار ابرقدرت ها فقط یگانه راه بوجود آمدن جنبش های خود جوش مردمی و مترقی است. رهبری این جنبش ها با داشتن درک عمیق از پیچده گی سیاست های روز مطابق با منافع علیای ملی شان سیاست ها ومواضع اتخاذ خواهند کرد.
      
در چهل وپنج سال بحران درافغانستان با وصف آمدن چانس های طلای چون بازیگران سیاست آدم های میان تهی وبدون بینش سیاسی وحب وطن بودند نتوانستن نقش درست ومعقول را ایفا نمایند. مقوله مشهوری است درصورت درس نگرفتن از تاریخ،تاریخ سرشما تکرار می‌شود که این مقوله درمورد ما افغان ها خوب صدق می‌کند.
    
کنفرانس ژینو،کنفرانس بن ومعاهده دوحه درهرسه مورد ما نتوانستیم از ستم وبربریت خود را نجات بدهیم از یک بحران بیرون نشده دفعتا وارد بحران دیگری می‌شویم. چرا؟
  
حتی این سوال به تمام جهانیان مطرحه است که آیا افغانها استعداد مدیریت بحران را ندارند، ویا بازیگران مطرحه در بحران انسانها معقول نبوده است .فقط منافع شخصی را بر منافع ملی ارجحیت داده که به این سرنوشت گرفتار شدیم. می‌دانیم که  بهترین  فرصت ها در بحران بوجود می‌آید اما خلاقیت وفهم مدیریت حرف اول را می‌زند. 
  
*******

سفر وزیری دفاع پاکستان به کابل

 داکترمحمدهاشم دانش


بدون شک پاکستان یکی از کشورهای مدافع تحریک طالبان در وقت جنگ با ناتو بوده .وبا تمام توان از تحریک طالبان افغانستان در مقابل آمریکا حمایت وپشتبانی می‌کردند. نکته جالب اینجا است که درهمان وقت هم پاکستان سیاست دو پهلو بازی میکردهم با امریکا وهم ضد امریکا .
   
پاکستان از بدو تولد اش مانند فرزند ناخلف وحرامی به هیچ کس ویا هیچ ملکی وفا نکرده بودند . فقط منافع آنی وزیری پای خود را دیده تصمیم می‌گرفت  وبا استفاده از عدم شناخت امریکا از افغانستان همیشه معلومات غلط به خورد امریکایها میدادند .تاجاییکه موافقه دوحه را به ثمر رساند .پاکستان فکر می‌کرد که با قدرت رسیدن طالبان درافغانستان به بزرگترین دشمن استراتژیک خود یعنی هند شکست داده .وبه پروژه های ملیشه سازی هند وامروالله صالح نقطه پایان خواهند گذاشت از طرف دیگر به منابع سرشاری کشورهای آسیای میانه و بدون رقیب ،حتی بدون پرداخت مالیات ترانزیت راه پیدا خواهند کرد .
  
وبعد از شکست ناتو وآمریکا درافغانستان پاکستان خود را برنده میدان دانسته وامارت اسلامی طالبان را حکومت وابسته بخود فکر کرده .و هر امرو نهی اش در افغاستان عملی شده می اندیشدند.   وسفارت شان درحقیقت کاخ ریاست جمهوری افغانستان دانسته  وسفیر شان را ریس جمهور افغانستان .
پاکستانی ها همیشه تاریخ نا خوانده سیاست بازی می‌کند. وحافظه تاریخی اش هم بسیار ضعیف ومرغ گونه بوده که هر آن لحظه فراموش می‌کنند. پاکستان با سپردن رهبران طالبان به آمریکایی ها درسال ۲۰۰۱ وچنان به دهل امریکا رقصیدن که کوچکترین نورم انسانی ودوستی را در نظر نگرفته سران طالبان را روانه گوانتانامو ساخت .وجالب تر آن که سفیری وقت طالبان سلام ضعیف را از درون سفارت ولچک کرده روانه گوانتانامو ساخت .وهمچنان بسیاری از سران طالبان که خواهان ختم جنگ درافغانستان بودند زندانی ویا مرده وزنده شان را گم کردند  .که ملابرادر نمونه بارز آن است.
 
قبلا هم تذکر داده بودم بازهم تکرار میکنم که مزدوری ایدئولوژی نیست فقط تامین منافع طرفین است در یک مقطع معین زمانی  واین رابطه شکننده هرآن  لحظه قابل تغییر است .به این اساس نباید مفکوره دیروز پاکستان به افکاری امروزی اش خلط شود.
  
امروز پاکستان در بدترین وضعیت حیات خود بسر می‌برد.  از یک طرف بحران اقتصادی واز طرف دیگر چالش های امنیتی. ودرضمن قرضداری سرسام آور شان که هر پاکستانی  اضافه تر از هزارها دالر قرضدار جهان است .و اقتصاد روبه سقوط مملکت شان سران پاکستان را وا داشته تا بشکل گدایی گر  جهان را دوره کنند .اما از آن جائیکه هر عمل تروریستی درجهان برگرفته شده از پاکستان بوده در انظار جهان پاکستان مدافع منافع تروریسم معرفی وشناخته  شده وهیچ ملک با داشتن رابطه به پاکستان دل خوش نمیکند .از مفاد پاکستان ضرر اش بیشتر برای شان  متصور است .
 
روی این اصل نمیخواهم بحث به درازا کشانده شود محور سفر هیات بلند پایه پاکستان سه موضوع اساسی است :
۱_حل معضله مرزی بین دوکشور که همیشه به جنگ وجدل روبرو است .واین موضوع  یک وقتی با  بستن بنادر ضربه سنگین برافغانها بوده که باعث افزایش قیم موادغذایی  میگردید .خوش بختانه امروز این موضوع برعکس شده بستن بنادر بیشتر صدمه اقتصادی به پاکستان است نسبت به افغانستان .
۲   _ حل معظله تجاری بین پاکستان وکشورهای آسیای میانه از طریق افغانستان .
۳ _ اساسی ترین ومحوری ترین مسله موضوع TTP است که به چالش بزرگی به پاکستان تبدیل شده .امروز تی تی پی در وضعیت قرار دارد که قلب سند پاکستان را هدف قرار داده وساعت ها مرکز پولیس کراچی در محاصره شان میباشد . این موضوع پاکستان را تکان داده واز نفوذ ملاهیبت الله وسراج الدین حقانی روی تی تی پی درک عمیق دارند .به این لحاظ به عذرو زاری آمده تا این دو فرد کلیدی طالبان از نفوذ خود استفاده کرده مشکل تی تی پی را با دولت پاکستان حل کند .که غیرممکن است .چرا.؟
زیرا چند قبل ملا هیبت الله فتوا داد وقوانین حکومت پاکستان را کفری خوانده وجنگ تحریک طالبان پاکستان را برحق دانسته .روی این ملحوظ هیچ دلیل شرعی مبنی بر دست برداشتن طالبان پاکستانی از جنگ نزد این دو رهبر طالبان افغانی وجود ندارد .شاید براساس عرف دیپلماسی چیزهای بگوید ولی جنبه عملی هرگز بخود نخواهند گرفت .
 
در نتیجه سفر وزیری دفاع پاکستان یک سفری بی نتیجه خواهد بود وبحران پاکستان هنوز عمیق وعمیق تر خواهند شد .واین بحران به قیمت خلع سلاح هستوی پاکستان ویا تسلیم شدن بدون چون چرا به امریکا خواهند انجامید .